half brother فصل ۲ part : 88

_ افتخار می کنم
+ اومممم ولی شیطونی اینم کنج دیوار خونه ی سالی فکر خوبی نیست
پس از خیرش گذشتیم نوبت هدیه دادن که رسید سالی اولین نفر به جونگکوک داد
_ اوه سالی لازم نبود
ولی وقتی ما بسته رو باز کردیم و یه تیشرت با عکس لختی جونگکوک روش دیدیم خونه از خنده منفجر شد سالی با خنده گفت: × این روز ها سرتون خیلی با کتاب و اینا گرمه خواستم سرگرم شیم
_ باورم نمی شه این همه مدت نگهش داشتی
× این تنها یادگاریم از تو بود
دم گوشش زمزمه کردم: + شانس آوردی که باسنم هنوز توی اینا جا می شه
_ فکر کنم بیشتر خوش شانسم که باسنت من رو توی خوش جا می کنه
به بازوش مشت کوبیدم
+ حال بهم زنی ولی عاشقتم.
با خنده گفت: _ کارت رو نخوندی.
بازش کردم یه عکس قدیمی از یه زوج بود که زیر درخت در حال بوسیدن هم بودن
_ گرتا این بهترین کریسمس زندگیمه اونم به خاطر تو
من مفتخرم
خوشحالم
خوشبختم
عاشقم
و برای آینده هیجان زده ام
این کریسمس....
من متاهلم
من متاهلم
اول نفهمیدم منظورش چیه ولی وقتی دیدم روی زانوهاش نشست و دستش رو برد به سمت جیبش، فهمیدم.
من متاهلم = بامن ازدواج کن
_ تا قبل از تو من نمی دونستم عشق چه حسی داره گرتا من بی نهایت عاشقتم
_ لطفا بگو که باهام ازدواج میکنی
صورتم رو رو شوک زده پوشوندم
+ البته جونگکوک
هرکسی توی اتاق بود شروع به دست زدن کرد سالی انگار خبر داشت بطری شامپاین رو برداشت و بازش کرد
وقتی جونگکوک حلقه رو داخل انگشتم کرد شوکه شدم
+ جونگکوک این بی نهایت زیباست ولی چطور پولش رو دادی؟
الماس حداقل دو قیراط بود و دور تا دورش هم نگین های ریز داشت به عالوه ی حلقه ی پالتینی بلند شد و دماغش رو به دماغم مالوند
_ این حلقه رو جونگهون به یونا داده بود پول براش مهم نبود مامان وقتی جونگهون مرد دیگه ازش استفاده نکرد اما دور هم ننداختش من کل این سال ها ندیدمش ولی قبل از این که بیام این جا بهم نشونش داد و ازش خواستم بدش به من چون می خواستم یه روز بدمش به تو
┈─┈──┈˖.˖𔘓˖.˖┈──┈─┈
یه سال بعد کریسمس
من و ‌جونگکوک یه مهمونی شخصی برگزار کرده بودیم
سپاس گزار بود یه عروسی بزرگ لازم نبود.
فقط می خواستیم رسمیش کنیم وقتی کشیش اجازه ی بوسه صادر کرد جونگکوک منو عاشقانه تر از هر زمانی بوسید
وقتی گذاشتم زمین دم گوشش زمزمه کردم و بهش بهترین خبر عمرش رو دادم
اون شب سرشو گذاشت روی شکمم و به شیوه ی جونگکوکی شوخی کرد و گفت که حالا سر تیتر خبرهاییم که برادر ناتنی و خواهر ناتنی ازدواج کردند
┈─┈──┈˖.˖𔘓˖.˖┈──┈─┈
& شما آقای جئون پدر هستید؟

های گایز اینم از پارت هدیه لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
داریم به پارت پایانی خیلی نزدیک میشم
دیدگاه ها (۲۳)

half brother فصل ۲ part : 89

half brother فصل ۲ part : last (90)

half brother فصل ۲ part : 87

half brother فصل ۲ part : 86

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط